دکتر نیما سیاح
برداشتی از کتاب "بهبود تولیدات بز در مناطق گرمسیر-کتابچه ای برای فعالین توسعه" نوشته کریستی پیکاک
تاریخچه
بزها به پایستن نسلهای بشری کمک های بی بدیلی نموده اند. بز (کاپرا هیرکوس) اولین حیوانی است که توسط بشر با مقاصد اقتصادی اهلی شده است. اولین شواهد اهلی سازی این حیوان به بیش از 9000 سال پیش در جنوب غرب آسیا و جایی که کشاورزی ظهور یافته بود، نزدیک مرزهای کنونی ایران و عراق بر میگردد. از این نقطه به تمامی نقاط جغرافیایی پراکنده شده و امروز به سختی میتوان ناحیه اقلیمی و آب و هوایی را عاری از بز جستجو نمود.
تمایز فیزیکی در قالب نژادها و گونه ها، در اثر جهش (موتاسیون) طبیعی و انتخاب توسط بزداران در محیط پرورش و در ایزولاسیون نسبی به وقوع پیوسته است. بزداران اولیه همچنین بایستی انتخاب را مطابق صفات تولیدی مناسب با نیازهای خود صورت داده باشند. خون تازه محتملا در طی مهاجرت انسانها به طبع دلایل اقتصادی و یا در زمان جنگها به جمعیت بزها وارد شده است. بزها قابلیت تطابق پذیری فوق العادهای از خود نشان دادهاند و امروز در شمالیترین نقاط چون اسکاندیناوی و جنوبیترین نقاط نظیر آمریکای جنوبی و در ارتفاعات گوناگون یافت میشوند.
دلایل متعددی سبب ناچیز شمردن معاضدات بز به مردم و اقتصاد کشورهای در حال توسعه و نقش واقعی این حیوان در میان جوامع شده است. نخست آن که تعداد تخمینی بزها معمولا غیر دقیق است. این حیوانات غالبا در مناطقی پرورش مییابند که استطاعت شمارش مستقیم و صدور آمار و سرشماری منظم وجود ندارند. محصولات بزی ندرتا به سیستم بازاریابی رسمی وارد شده و بنابراین سهم بز در اقتصاد ملی و روستایی به شدت نادیده گرفته میشود. به علاوه بزها معمولا توسط زنان فقیر روستایی نگهداری میشوند که کمتر از صدایی در مجامع ملی برخوردار میشوند. بنابر تمامی عوامل فوق، بز و مردمی که به پرورش این حیوان میپردازند به عنوان موجودیتی کم ارج مورد مصالحه قرار میگیرند و در برنامه های توسعه ملی از اولویت پایینی برخوردار هستند.
سوال زیست محیطی
در بسیاری از کشورها تبلیغاتی منفی در مورد بز صورت گرفته و این حیوان به نادرستی به تخریب محیط زیست محکوم و تعصب دشمنانهای علیه این حیوان بوجود آمده است. به این جهت از سوی سیاست مداران، سیاست گذاران، مدیران توسعه و محققین کمتر به بز توجه شده و همواره به عنوان یک قربانی دردسترس برای توجیه تخریب محیط زیست در اثر فعالیت بشر، مظلوم واقع شده است. بزها غالبا به دلیل تخریب پوشش گیاهی مقصر دانسته شدهاند، در حالی که متهم اصلی انسانی است که در محیط های شکننده و پوشش گیاهی آسیب پذیر با چرای بیش از حد تمام گونه های حیوانی اقدام به استفاده مفرط از منابع طبیعی نموده است. بز از آنرو غالبا در محیطهای تخریب شده یافت میشود که تنها گونه حیوانی است که در چنین شرایط خشنی توان بقای خود را حفظ نموده است. دستگیری در صحنه جرم، با بیتوجهی به تاثیر پیچیده و مرکب گونه های جانوری مختلف (از جمله انسان) سبب مجرم شناخته شدن این حیوان در طی 20 الی 30 سال گذشته شده است. ساده باوری که منجر به متهم دانستن بز میشود، کمتر کمکی به حل مشکلات اساسی و سوء مدیریتی محیط زیست نمینماید. بسیاری از خصایص چرای بز در حقیقت بدان معنی است که بر خلاف تصور، تاثیر تخریبی شدیدی بر محیط زیست ندارد. بز کوچک و سبک است و در مقایسه با گاو و گوسفند به سرعت حرکت می نماید. گاوهایی که در کوهپایه ها چرا میکنند در اثر کوبیدن و استفاده بیش از حد از مسیرها، محیط را با احتمال بسیار بیشتری تخریب و در معرض فرسایش سیلابی قرار میدهند. بزها تمایل به تفرج، چرای ناموزون و پراکنده دارند و سرشاخه خواری بر بوته ها و سویه های گوناگون گیاهی سبب توزیع متوازن فشار چرا خواهد شد. گوسفندان معمولا به هنگام چرا بر خاکهای شنی علفها را با ریشه از خاک بیرون میکشند و سبب ازبین رفتن پوشش ارزشمند زمین و تسریع در فرسایش خاک میگردند. تمایل طبیعی بز برای چرای ناهمگن بدان معنی است که باید مانند دیگر احشام، تنها در مناطقی که درختان جوان غرس شده و یا جنگل به تازگی حرس شده و در حال رویش باشد، چرای کنترل شده داشته باشد.
بهبود پتانسیل ژنتیکی دامهای بومی
اگرچه در طراحی برنامه های اصلاح نژادی دقیق و همراه با جزییات، ممکن است به کمک متخصصین اصلاح نژاد نیاز باشد، اما راهکارهای متعدد و سادهای توسط کارشناسان ترویج قابل اجرا است که نیازی به الگوهای تخصصی ندارد. بهبود پتانسیل ژنتیکی در بزها با انتخاب بهترین حیوان در جفتگیریهای بعدی (انتخاب دروننژادی) و یا با ارایه مواد ژنتیکی جدید (آمیخته گری نژادی) ممکن است.
تنوع ژنتیکی
بیشتر خصوصیات تولیدی نظیر تولید شیر یا نرخ رشد که "صفت" نامیده میشوند، توسط ترکیبی از عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی متاثر میگردند. در خصوص هر صفت مشخص در میان یک جمعیت، واریانس یا گوناگونی قابل اندازه گیری وجود دارد. این تفاوت، ماده خامی است که ترویجگران و متخصصین اصلاح نژاد با استفاده از انتخابگری، از آن به عنوان اصلیترین ابزار برای ایجاد بهبود نژاد و تغییر در تنوع ژنتیکی بهره میبرند. در هر برنامه اصلاحی خواه در سطح گله، روستا، منطقه یا جمعیت حیوانی ملی، هدف بهبود متوسط عملکرد و کاهش درجه تنوع در صفت یا تعدادی از صفات است.
انتخاب
انتخاب طبیعی توسط محیط و انتخابگری بواسطه انسان در طی نسل های متمادی بر بزها صورت گرفته است. در این حین دامداران حیوانات متمایز را به عنوان جد نسلهای بعدی انتخاب و از جفتگیری حیوانات دیگر جلوگیری کرده اند.
پیشرفت ژنتیکی
وراثت پذیری، شدت واریانس و فواصل بین نسلی، 3 عامل کنترل کننده پیشرفت ژنتیکی است.
وراثت پذیری، به احتمال انتقال یک خصوصیت از والدین به فرزندان گفته میشود. برای مثال نرخ وزن گیری و رشد صفتی ترکیبی با وراثت پذیری بالاست و برای مثال اگر والدین نرخ رشد برتری داشته باشند، احتمال بالایی وجود دارد که نتاج حاصله از والدین به فرزندان نیز منتقل شود.
جدول 1: میزان وراثت پذیری برخی از صفات
صفت | وراثت پذیری صفت (%) | وراثت پذیری صفت نسبی |
وزن از شیرگیری | 30-50 | زیاد |
تولید شیر در هر دوره | 20-30 | متوسط |
چند قلو زایی در هر زایش | 15-25 | کم |
شدت تنوع یک صفت، عنوان کننده درجه برتری والد منتخب نسبت به دیگر هم نسلان خود در یک جمعیت است. در صورتی که تنوع ژنتیکی بالایی در مورد صفت مورد نظر وجود داشته باشد، به شرط بالا بودن وراثت پذیری صفت، نتاج به طور قابل ملاحضه ای از متوسط نسل قبل عملکرد بهتری خواهد داشت.
فواصل بین نسلی به زمان لازم برای ایجاد پیشرفت ژنتیکی اشاره دارد و بنابراین بزها در مقایسه با گاو از پیشرفت سریعتری برخوردارند.
پس از انتخاب بهترین حیوانات برای جفتگیری، ابزار دوم برای ایجاد بهبود نژادی تصمیم برای انتخاب نوع آمیزش است. آمیزش درون نژادی (پروش خالص) یا آمیزش خارج نژادی (آمیخته گری).
پرورش خالص
آمیزش بزها با نژاد یکسان سبب بهبود نژاد نخواهد شد، مگر آنکه والدین انتخاب شده به شکل قابل توجهی از متوسط جمعیت، برتر بوده و برای انتقال صفتی با وراثت پذیری بالا انتخاب شده باشد. عملکرد بزها میبایست با دقت رکورد برداری شده و مراحل انتخابگری موشکافانه پیمایش شود. انتخابگری در محیط های خشن و بیرحمانه که شرایط مدیریتی امکان ارتقای چندانی ندارند گزینه و سیاست مناسبی است. در چنین شرایطی تاکید انتخابگری تواما بر خصایص تولیدی و خصایص لازم برای بقای حیوان استوار میگردد.
پتانسیل نژادهای بز در مناطق گرم و خشک کمتر درک شده و ممکن است با استفاده از برنامه های انتخابگری ساده این پتانسیلها قابلیت ظهور یابند. این در حالی است که برنامه های انتخابگری، بهبود و پیشرفتهای سریع و چشمگیری در تولید ایجاد نمیشود و این روش مستلزم تعهد طویل المدت و اجرای دقیق رکورد برداری عملکردها است. درصورتی که صفات مورد نظر از وراثت پذیری پایینی برخوردار باشند، تنوع ژنتیکی عمدهای در میان جمعیت دیده نشود و امکان ایجاد تشکلهای قدرتمند میان پرورش دهندگان و تعهد شدید آنان به ایجاد هستههای اصلاح نژادی وجود نداشته باشد، حصول پیشرفت ژنتیکی واقعی محتمل نخواهد بود و برنامه های اصلاح نژادی از طریق انتخاب توصیه نمیشود.
آمیخته گری
آمیزش بین نژادی یک روش به نسبت سریع برای بهبود عملکرد یک یا تعدادی صفات در عین حفظ تعداد زیادی از ویژگی های مطلوب نژاد بومی است. مناطق متعددی در نواحی گرم و خشک وجود دارد که در آن شرایط نوع واسطی از بزها که با استفاده از نژادهای بهبود یافته پتانسیل تولید بالاتری داشته، اما هنوز قدرت تطابق خود با محیط را حفظ کرده باشند، حیوان ایده آل تلقی میشود. آمیخته گری میبایست تنها در مناطقی به کار گرفته شود که سطح مدیریت، برای استفاده از پتانسیل حیوانات آمیخته، به میزان مناسبی بهبود یافته باشد. بنابراین وجود ارتباط و اتصال مناسبی میان برنامه های اصلاح نژادی و پروژه های ترویجی بهبود مدیریت، الزامی است.
زمانی که حیوانات مورد آمیزش به لحاظ ژنتیکی از یکدیگر دور باشند، ممکن است پدیدهای به نام هتروزیس بروز نماید. هتروزیس میتواند مثبت و یا منفی باشد. هتروزیس مثبت به شرایطی گفته میشود که نتاج (که به آنان نسل "اف" گفته میشود) از متوسط والدین بهتر باشند. به این پدیده "توان هیبریدی" (هیبرید ویگور) گفته میشود و در این حالت مولود از والد ضعیف عملکرد بسیار بهتری دارد. این خصوصیت ژنتیکی در عملیاتهای اصلاح نژادی بسیار مفید اما حفظ آن دشوار است و زمانی که حیوانات آمیخته به آمیزش با یکدیگر ادامه میدهند، با افت تفاوت ژنتیکی، میزانی از توان هیبریدی نیز در "نسل اف 2" از بین خواهد رفت.
تولید پیوسته نسل اف آمیخته را آمیخته پایانی (ترمینال کراس) مینامند که روشی ناکارا و گران قیمت برای افزایش تولید است.
آمیزش تناوبی نژاد بومی و نژاد بهبود یافته را تلاقی متقاطع یا ضربدری (کریس-کراس) مینامند. نژاد بومی در ابتدا با نژاد بهبود دهنده و سپس نتاج مجددا با نژاد بومی آمیزش داده میشود و در یک موازنه، همواره دو سوم هتروزیس نسل اف حفظ خواهد شد. روشی منعطف که مستلزم حضور هر دو نژاد بومی و نژاد بهبود دهنده و استفاده درست از آنان میباشد.
نژاد بومی x نژاد بهبود دهنده
اف 1 x نژاد بومی
اف 2 x نژاد بهبود دهنده
سنتز نژاد یا تولید یک نژاد ترکیبی ممکن است با استفاده از تلاقی متقابل چندین نژاد و انتخابگری شدید بر نتاج حاصله قابل حصول باشد. رهیافتی پیچیده در روش های بهبود نژادی است که به مدیریت مناسب در طی بازه زمانی طولانی نیاز دارد. کشورهای محدودی در مناطق گرم و خشک منابع لازم برای ایجاد نژادهای جدید را دارا هستند.
ارتقای ژنتیکی
شاید عملیترین رهیافت برای استفاده از آمیختهگری در مناطق گرم و خشک، تاکید کمتر بر حفظ سطوح هتروزیس و استوار ساختن استراتژی بهبود نژادی بر اثرات افزایشی یک نژاد بر نژاد دیگر باشد. ارتقای ژنتیکی، بهبود تدریجی در اثر آمیزش های مکرر نژاد بومی با یک نر بهبود دهنده است. یک اصل پذیرفته شده آن است که پس از چهار آمیزش در نژاد بومی، حیوانات آمیخته خود عضوی از نژاد بهبود دهنده خالص تلقی خواهند شد. اما ارتقای ژنتیکی نژادهای بومی تا نزدیک به 100 درصد نژادهای بهبود یافته مطلوب نبوده و غالبا ترجیح بر آن است که در مرحلهای از روند ارتقا ژنتیکی، آمیخته گری متوقف و در یک نسبت مناسب، تثبیت صورت گیرد. این نقطه ممکن است در نسبت 50 درصد یا 75 درصد از سطح خونی نژاد بهبود دهنده رخ دهد. پس از تثبیت سطح خونی، نرها تکثیر و توزیع میگردند. این روش سهولت اجرایی مناسبی داشته و ارتقای سطح مدیریت همگام با روند بهبود ژنتیکی امکان پذیر خواهد بود.
در سطح ملی، سازمانهای دولتی میبایست در عین عمل به مسولیت حفظ تنوع ژنتیکی برای آینده، همواره در جهت ارتقای پتانسیل ژنتیکی جمعیت دامی تلاش کنند.
پیاده سازی صحیح آمیخته گری
در کشورهای گرم و خشک آمیختهگری معمولترین روش افزایش تولید در گاوهای شیری بوده است. اگرچه در برخی کشورها آمیزیش گاو بومی با نژادهای پرتولید مناطق معتدل، در جایی که امکان بهبود شرایط مدیریتی وجود نداشته است، سبب ایجاد آمیخته هایی با عملکردهای نامطلوب شده است. چنین نتایج ناامید کنندهای سبب بروز واکنش منفی علیه آمیخته گری شده و تعدادی از دانشگاهیان، انتخاب را به عنوان تنها گزینه بهبود نژادی برای کشورهای گرم و خشک معرفی مینمایند که جای تاسف بسیار دارد. دریغ کردن ژنتیکهای برتر از بزدارانی که قادر به بهبود شرایط مدیریتی خود هستند ناعادلانه است و آمیختهگری برای این دسته از پرورش دهندگان در کشورهای در حال توسعه مزایای بسیاری دارد. صفات تولیدی نظیر میزان تولید شیر و تعداد بزغاله در هر زایش، از وراثت پذیری پایینی برخوردار بوده و در مناطقی برای کمک به کیفیت زندگی جوامع، نیاز به حصول نتایج سریع است.
انتخاب نژادهای بهبود دهنده برای آمیخته گری
واردات بزها از کشورهای خارجی آسان و ارزان نیست. در تمامی مراحل از انتخاب منبع صادر کننده، کسب مجوزهای قرنطینه، انجام آزمون های سلامت و واکسیناسیون های لازم، تا هماهنگیهای حمل و نقل، دریافت حیوانات، مراقبت در هنگام ورود و بکارگیری آنان در بهترین برنامه اصلاح نژادی ممکن، به برنامه ریزی دقیق و صحیح نیاز است. برای انتخاب دامهای بهبود دهنده میبایست به نکات زیر توجه داشت:
- محیط
- صفات تولیدی مطلوب
- خصایص مطلوب برای تطابق پذیری
- تجارب گذشته
- سهولت دسترسی به نژاد جدید
- هزینه تامین نژاد جدید
جدول 2: نژادهای بهبود دهنده
نژادهای گرمسیری | نژادهای معتدل |
جامنپوری | آنگلو-نوبیان |
بوئر | تاگنبرگ |
دمشقی | سانن |
بیتال | آلپاین |
جامنپوری
بزرگترین نژاد بز هند است. نرخ دو قلوزایی 20 الی 40 درصد دارد و حیوانی دو منظوره به شمار میرود. اکثرا برای بهبود شیر مورد استفاده قرار میگیرد و تولید 1 تا 3 لیتر شیر در روز قابل تصور است. به شکل گسترده در جنوب شرق آسیا و خصوصا اندونزی برای ارتقای ژنتیکی مورد استفاده قرار گرفته است.
بوئر
نژاد بهبود یافته بز بوئر در طی برنامههای انتخابگری از بز بومی آفریقای جنوبی نشات گرفته است. نرخ دو قلوزایی در این حیوان 50 درصد است. بزی تنومند با ساختمان عضلانی قوی است که برای بهبود خصایص گوشتی بزهای بومی مورد استفاده قرار میگیرد. از آفریقا به آمریکا، اروپا و استرالیا صادر شده و در این کشورها قابل تهیه است.
دمشقی
بدون شک به خانواده بز نوبیان در شمال شرق آفریقا مرتبط است. در قبرس، سوریه و لبنان یافت شده، اصالتا یک بز شیری است و در سامانه های متمرکز و صنعتی تا 4 لیتر شیر در روز تولید میکند. 40 الی 80 درصد از زایشها در این حیوان دوقلو است و هنوز برای بهبود در مناطق گرمسیری مورد استفاده قرار نگرفته است.
بیتال
در هند، بنگلادش و پاکستان تولید شیر با اهمیتی دارد. مشابه نژاد جامنپوری ولی کمی کوتاهتر است. دو قلوزایی در این نژاد 10 الی 80 درصد است، 1 تا 2 لیتر شیر در روز تولید کرده و مقاومت بیشتری نسبت به جامنپوری دارد. بیتال در مناطق خشن تر به عنوان بهبود دهنده مورد استفاده قرار میگیرد.
آنگلو-نوبیان
نزدیک به 100 سال پیش در انگلستان شکل گرفت. 2 نژاد گرمسیری زِیریبی و جامنپوری از جنوب مصر با نژاد بومی انگلستان تلاقی یافته و پس از تثبیت به شکل امروزی شناخته شد. عقبه گرمسیری این نژاد آن را به حیوانی مناسب در برنامه های بهبود مبدل ساخته است. این حیوان باعث بهبود نرخ رشد و مقاومت محیطی در حیوانات بومی میشود.
تاگنبرگ
از سوئیس منشا میگیرد و امروز به شکل گستردهای در سطح آمریکا و اروپا توزیع شده است. اساسا برای شیر پرورش مییابد اما بدون شک در آمیزش با نژادهای گرمسیری سبب بهبود نرخ رشد نیز خواهد شد. تطابق مناسبی با شرایط گرم و خشک دارد و به کنیا، تانزانیا، کارائیب، ونزوئلا و آفریقای جنوبی وارد شده است.
سانن
احتمالا شناخته شده ترین نژاد بز شیری است. از سوئیس نشات گرفته اما مانند تاگنبرگ به آمریکا، اروپا، استرالیا و نیوزلند وارد شده است. در بیشتر کشورها این نژاد انشعاب جداگانه ای پیدا کرده، به شکلی که بز سانن هر کشور اندکی با دیگری متفاوت است. نژادهای سانن اصیل دارای ترکیب پستانی بسیار مطلوب با اتصالات و لیگامان قوی هستند. اساسا برای شیر پروش داده شده است و پرتولید ترین بز جهان به شمار میرود. گزارشاتی از تولید 825 الی 3850 لیتر شیر در هر دوره شیرواری گزارش شده است. به شرایط مدیریتی خوب پاسخ مناسبی میدهد اما در شرایط خشن تحمل پایینتری دارد. علیرغم حساسیت به کشورهای گرمسیری زیادی چون هند، مالزی، کارائیب، نیجریه، ونزوئلا و آفریقای جنوبی وارد شده است. این نژاد زمانی که شرایط مدیریتی مطلوبی قابل استقرار است به عنوان بهبود دهنده مورد استفاده قرار میگیرد.
آلپاین
نژاد آلپاین نظیر نژاد سانن در کشورهای مختلف تکامل متفاوتی یافته و امروزه خطوط آلپاین فرانسوی، سوئیسی، آلمانی و انگلیسی با خصوصیات اندک متفاوتی وجود دارند. برای تولید شیر پرورش یافته اما سبب بهبود نرخ رشد نیز میگردد. نژادی مقاوم بوده و در مناطق گرمسیری بهبود دهنده مفیدی واقع گردیده است. تا امروز به هند، کارائیب، بروندی و آفریقای جنوبی وارد شده است.