مطلعی بر معرفی گوسفندان دومنظوره گوشتی-شیری دوقلوزا
الزامی برای سامانه های صنعتی غیر متکی به مرتع
نیما سیاح – شرکت توسعه کشت و صنعت آوین ژن
در ادامه مقاله منتشر شده در شماره 192 فروردین ماه 1395ماهنامه دام و کشت و صنعت، برگرفته از کتاب "بهبود تولیدات بز در مناطق گرمسیر-کتابچه ای برای فعالین توسعه" نوشته کریستی پیکاک، اشاره می رود که آمیخته گری و استفاده از دام های اصلاح شده پربهره می بایست تنها در مناطقی بکار گرفته شود که سطح مدیریت، برای استفاده از پتانسیل افزوده و حفظ سلامت این حیوانات به نسبت حساس، به میزان مناسبی ارتقا یافته باشد. بنابراین وجود ارتباط و اتصال مناسبی میان برنامه های اصلاح نژادی و پروژههای ترویجی جهت کمک به بهبود مدیریت الزامی است.
در سطح ملی، سازمانهای دولتی میبایست در عین عمل به مسولیت حفظ تنوع ژنتیکی برای آینده، همواره در جهت ارتقای پتانسیل ژنتیکی جمعیت دامی تلاش کنند تا بدینوسیله سطح معیشت و کیفیت زندگی مردم وابسته حفظ و به تامین امنیت غذایی کشور کمک شود.
زمانی که حیوانات مورد آمیزش به لحاظ ژنتیکی از یکدیگر دور باشند، ممکن است پدیده ای به نام هتروزیس بروز نماید. هتروزیس میتواند مثبت و یا منفی باشد. هتروزیس مثبت به حالتی گفته میشود که به دلیل اثر هیبرید ویگور یا "توان آمیخته"، عملکرد نتاج اندکی از متوسط عملکرد والدین در مورد یک صفت خاص بهتر باشد. این خصوصیت ژنتیکی در عملیات اصلاح نژادی بسیار مفید اما حفظ آن دشوار است و زمانی که حیوانات آمیخته (اصطلاحا نسل های "اف") به آمیزش با یکدیگر ادامه میدهند، با افت تفاوت ژنتیکی، میزانی از توان هیبریدی نیز در "نسل اف 2" از بین خواهد رفت (اما نبایست فرآموش شود که با از بین رفتن توان آمیخته، آنچه حاصل از ارتقای میانگین عملکرد آمیخته ها بدست آمده از میان نخواهد رفت – برای مثال در تلاقی دامی با پتانسیل تولید شیر 1 کیلو در روز و دام اصلاح کننده ای با تولید 3 کیلو، انتظار داریم نتاج فاقد اثر هتروزیس به طور متوسط 2 کیلو و فرزندان واجد هیبرید ویگور یا توان آمیخته برای مثال 2/2 کیلو شیر در روز تولید کنند. از میان رفتن ویگور سبب کاهش 200 گرمی شیر روزانه خواهد شد در حالیکه میزان تولید در آمیخته ها کماکان نسبت به دام پایه 100 درصد افزایش داشته و از 1 کیلوگرم به 2 کیلوگرم ارتقا یافته است).
تولید پیوسته نسل اف آمیخته را آمیخته پایانی (ترمینال کراس) مینامند که طی آن و در پایان برنامه آمیخته گری کلیه دام های نر و ماده متولد شده برای تولید گوشت کشتار می شوند. این شیوه روشی ناکارآمد و گران قیمت برای افزایش تولید گوشت در کشورهای گرم و خشک و بعضا در کشورهای پربارش محسوب می شود (این تکنیک به شکل گسترده ای توسط برخی از برنامه های ترویجی در ایران تبلیغ شده است و به نظر می رسد به جهت دشواری دسترسی به چندین نژاد، پیچیدگی اجرا برای دامداران و همچنین هزینه های عملیاتی بالا برای تکنیک های تولید مثلی، با موفقیت و همچنین برون ده کافی همراه نباشد).
آمیزش تناوبی نژاد بومی و نژاد بهبود یافته را تلاقی متقاطع یا ضربدری (کریس-کراس) مینامند. نژاد بومی در ابتدا با نژاد بهبود دهنده و سپس نتاج مجددا با نژاد بومی آمیزش داده میشود و در یک موازنه، همواره دو سوم هتروزیس نسل اف حفظ خواهد شد. روشی منعطف که مستلزم حضور هر دو نژاد بومی و نژاد بهبود دهنده و استفاده درست از آنان میباشد.
نژاد بومی x نژاد بهبود دهنده
اف 1 x نژاد بومی
اف 2 x نژاد بهبود دهنده
سنتز نژاد یا تولید یک نژاد ترکیبی با استفاده از تلاقی متقابل چندین نژاد و انتخابگری شدید بر نتاج حاصله ممکن است قابل دستیابی باشد. رهیافتی پیچیده در روشهای بهبود نژادی است که به مدیریت مناسب در طی بازه زمانی طولانی مدت نیاز دارد. کشورهای محدودی در مناطق گرم و خشک سیاستگذاری پیوسته و منابع مادی و علمی لازم برای ایجاد نژادهای جدید را دارا هستند (توصیه شده است کشورهای در حال توسعه حتی الامکان با اجتناب از صرف هزینه های مادی و معنوی هنگفت در مسیر تحقیقات و آزمون و خطاهای لازم برای تولید نژادهای جدید، در بررسی و تدقیق بر شرایط اقلیمی-اقتصادی منطقه نسبت به انتخاب و استفاده از نژادهای اصلاح شده جهانی مناسب در برنامه های اصلاح نژادی خود اقدام کنند).
ارتقای ژنتیکی یا روش آپ گِرِیدینگ
شاید عملیترین رهیافت برای استفاده از آمیخته گری در مناطق گرم و خشک، تاکید کمتر بر حفظ سطوح هتروزیس و استوار ساختن استراتژی بهبود نژادی بر اثرات افزایشی یک نژاد بر نژاد دیگر باشد. ارتقای ژنتیکی، بهبود تدریجی عملکرد در اثر آمیزشهای مکرر نژاد بومی با یک نر بهبود دهنده است. اصل پذیرفته شده آنست که پس از چهار آمیزش در نژاد بومی، حیوانات آمیخته خود عضوی از نژاد بهبود دهنده خالص تلقی خواهند شد. اما ارتقای ژنتیکی نژادهای بومی تا نزدیک به 100 درصد نژادهای بهبود یافته مطلوب نبوده و غالبا ترجیح بر آن است که در مرحلهای از روند ارتقا ژنتیکی، آمیختهگری متوقف و در یک نسبت مناسب، تثبیت صورت گیرد. این نقطه ممکن است در نسبت تقریبی 37، 50 و یا 75 درصد از سطح خونی نژاد بهبود دهنده بدست آید. پس از تثبیت سطح خونی، نرها تکثیر و توزیع میگردند. این روش سهولت اجرایی مناسبی داشته و ارتقای سطح مدیریت همگام با روند بهبود ژنتیکی امکان پذیر خواهد بود.
انتخاب دام بهبود دهنده مناسب برای روش آپ گِرِیدینگ
نظر به استفاده از تنها یک نژاد بهبود دهنده در روش ارتقا، وجود مجموعه ای از صفات مطلوب اقتصادی در نژاد مورد بررسی ضروری است. برای انتخاب این دام وجود سازگاری محیطی اگرچه حیاتی نیست، زیرا صفت تطبیق پذیری از طریق دام بومی پایه قابل حصول است، اما وجود مقاومت نسبی در دام بهبود دهنده به عنوان یک حسن در نظر گرفته می شود. وزن آوری روزانه بالا، ترکیب گوشت و چربی مطلوب لاشه، نرخ دوقلوزایی 60 الی 100 درصد، باروری غیر فصلی، سن بلوغ پایین همه از نکاتی است که می تواند به افزایش راندمان اقتصادی کمک کند. نکته بسیار حایز اهمیت آنست که جمیع ویژگی های مزبور شرط لازم برای انتخاب دام های اصلاح کننده در سیستم بسته می باشد اما به هیچ روی کفایت لازم برای تامین هزینه های سربار سرمایه گذاری ثابت، تامین نیروی انسانی و علوفه بهادار مورد نیاز در سامانه های صنعتی را نخواهد داشت. دام های گوشتی دوقلوزا تنها در سامانه های مزرعه ای و چراگاهی اقتصاد پایداری را فرآهم می آورند و پرورش آن ها محدود به کشورهای پربارش و یا مجتمع های کشاورزی-دامپروری (در طراحی چرخشی برنامه کاشت و چرای دام) می باشد. در سامانه های مرتعی نیز افزایش دوقلوزایی بدون در نظر گرفتن ظرفیت تولید شیر دام موفق نخواهد بود و نه تنها شیر کافی برای پرورش دو بره توسط مادر حاصل نمی شود، بلکه امکان استفاده از فعالیت زنان خانوار در ارزش افزوده حاصل از فرآوری شیر نیز فرآهم نمی آید. تولید مشتقات لبنی توسط زنان عشایر و خانواده های روستایی ابزاری بی بدیل در ایجاد اشتغال پایدار در این نظامات اجتماعی می باشد.
از طرفی در الگوهای صنعتی پرورش گوسفند در کشورهای توسعه یافته، تولید گوشت از گوسفندان اصلاح شده دوقلوزا تنها 40 درصد از سودآوری کسب و کار را به همراه دارد و افزودن قابلیت تولید شیر باارزش گوسفند در برنامه های اصلاح نژادی توانسته است سودآوری این مجموعه ها را به بیش از دو برابر افزایش دهد. تنها دو نژاد گوسفند دومنظوره گوشتی-شیری در بعد کلان صنعتی در کشورهای اروپایی پرورش می یابند. نژاد گوسفند لاکن و آصف از پرجمعیت ترین نژادهای مورد استفاده در سیستم های صنعتی در تعداد زیادی از کشورهای اروپایی هستند.
گوسفند دو منظوره گوشتی-شیری آصف
طی آمیخته گیری صورت گرفته میان گوسفند آواسی و گوسفند ایستفریزیَن آلمان (پُرشیرترین گوسفند جهان) بین سالهای 1950 تا 1960 نژاد تثبیت شده جدیدی به نام آصف بوجود آمد. این نژاد از نظر ترکیب ژنتیکی به نسبت 5/62 درصد از ژنتیک گوسفند آواسی و 5/37 درصد ژنتیک گوسفند ایستفریزیَن بهره می برد.
درصد دوقلوزایی در گوسفند آصف حدودا 70 درصد و دوره ناباروری سالانه (آنستروس) کوتاه شده و تولید مثل نسبتا غیرفصلی است. نرخ افزایش وزن متوسط روزانه بره های نر در دوره پروار 400 گرم می باشد. این حیوان به جهت فنوتیپ نیم دنبه و به جهت ترکیب لاشه بسیار مطلوب و از نظر طعم با ذایقه مردم منطقه خاورمیانه تطابق دارد. در برنامه های تولید تسریع شده، هر میش آصف به طور متوسط تا 5/2 بره و 500 لیتر شیر در سال (2 کیلوگرم در روز) تولید می کند. بهای هر کیلو شیر گوسفند بسته به منطقه حدودا 4 برابر شیر گاو قیمت گذاری شده و در فرهنگ مصرف بازار منطقه بسیار مقبول می باشد.
علیرغم نکات مهم مذکور مبنی بر پتانسیل استثنایی این حیوانات به عنوان بهبود دهنده صفات تولید گوشت و شیر، از آنجایی که در ترکیب ژنتیکی نژاد آصف بیش از نیمی از ژنتیک گوسفند آواسی وجود دارد، به نظر میرسد سازگاری این نژاد با اقلیم منطقه گرم و خشک، مقاومت نسبی به بیماریهای بومی و قدرت چرای مناسب، اثر شایانی در فعالیت های اصلاح نژادی دام سبک کشور داشته باشند.
در همکاری با مرکز اصلاح نژاد و بهبود تولیدات دام کشور و وزارت جهاد کشاورزی، پس از 6 سال تحقیقات و تلاش برای تامین و ورود این نژاد باارزش، شرکت توسعه کشت و صنعت آوین ژن موفق شد اولین گله هسته مولد این نژاد را از اروپا به ایران وارد کند تا تولید بره های نر این نژاد برای برنامه های توزیع در سال آتی میسر گردد
قطع دم و دنبه
قاطبه تیره های بومی گوسفند ایران واجد دنبه بوده که یکی از موانع ترکیب نژادهای بهبود دهنده با نژادهای بومی را موجب شده است. از روش های ساده، مقرون به صرفه و دایمی برای ایجاد امکان جفت گیری نژادهای بدون دنبه و دنبه دار استفاده از حقله های قطع دم و دنبه در ماه نخست تولد بره ها می باشد.
در این شیوه پس از گذشت قریب به یک هفته ز قرا دادن کش در انتهای دم، با قطع خونرسانی، دم و دنبه از بدن جدا می شود. به این روش در زمان بلوغ بره میش ها، قوچ های بهبود دهنده با نرخ بالاتری موفق به ایجاد آبستنی خواهند شد و آمیخته گری به شکل طبیعی و بدون نیاز به همزمانسازی-تلقیح مصنوعی و با کمترین هزینه و پیچیدگی عملیاتی ممکن خواهد بود.
با بکارگیری این روش در مورد بره های متولد سال جاری می توان امیدوار بود که توزیع قوچ های گوسفندان دو منظوره آصف و لاکن طی سال 98 در میان گله های بومی با ظرفیت ذاتی مطلوب نظیر نژادهای قزل، مغانی و شال، امکان افزایش تولید شیر و تعداد بره متولد شده در هر زایش در روستاها مقدور شود. استفاده از ظرفیت های تحقیقاتی و مطالعاتی کشور در خصوص نحوه اجرا، پایش و ارزیابی نتایج برنامه های آمیخته گری در روش ارتقای ژنتیکی می تواند داده های ارزشمندی برای جهت دهی به این اقدامات در اختیار سازمان ها و شرکت های فعال در این زمینه قرار دهد.